خرداد ۰۹، ۱۳۹۳

برای امشب و دلهره‌ی خوب و آشنایش...


تو
سرنوشت بودی
و من ناگهان خود را در زورقی طلایی یافتم؛ وامانده در توفانی که
کشتی‌ها را در خود می‌بلعید...

--حافظ موسوی--

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر